پارت ۸
ته: نبابا مهم نیست ... دنبالم بیا _ پشت سرش راه افتادم ... بالاسر یه میز وایساد
ا.ت: من انقدر نمیتونم بخورم(خنده)
ته: بههرحال من باید از مهمونم پذیرایی کنم _ از حرفش خندم گرفت ... روی صندلی نشستم
ته: میشه حالا بهم توضیح بدی؟
ا.ت:چیو؟
ته: اینکه چرا وقتی منو دیدی حالت خوب شد؟
ا.ت: میشه بزاری بعد ناهار؟
ا.ت: من انقدر نمیتونم بخورم(خنده)
ته: بههرحال من باید از مهمونم پذیرایی کنم _ از حرفش خندم گرفت ... روی صندلی نشستم
ته: میشه حالا بهم توضیح بدی؟
ا.ت:چیو؟
ته: اینکه چرا وقتی منو دیدی حالت خوب شد؟
ا.ت: میشه بزاری بعد ناهار؟
- ۲.۷k
- ۲۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط